فقط به کمی دقت در تاریخ نیاز است تا متوجه شویم نخستین انسان‌ها و اجداد باستانی ما هم عاشق داستان بوده‌اند‌. بنابراین، استوری تلینگ یا همان داستان سرایی فقط مربوط به امروز و دیروز نیست. انسان‌ها عاشق داستان هستند. داستان‌سرایی همه‌چیز را باورپذیر و تخیل و فکر افراد را درگیر یک‌ چرایی بزرگ می‌کند که جوابش در قصه نهفته است.

از امپراطوری‌های باستانی مثل هخامنشیان تا برندهای بزرگ امروزی مثل ای‌کیا و استارباکس، همه برای نشان‌دادن نقاط قوت و کنار زدن رقبایشان به داستان سرایی متوسل می‌شوند.

در این‌مطلب با من همراه باشید تا کمی بیشتر درباره استوری‌تلینگ به شما توضیح بدهم.

 

داستان سرایی یا استوری تلینگ (Storytelling) چیست؟

استوری تلینگ نه یک مهارت و چهارچوب مشخص، بلکه یک هنر است که حد و مرزی ندارد و می‌توان آن را راه نجات برندهای بزرگ، به‌خصوص در سرازیری بحران قلمداد کرد. 

در تعریفی ساده از داستان‌سرایی، می‌توان گفت که استوری‌تلینگ توانایی استفاده از واقعیت، روایت و ترکیبی از هر دو است که هدف آن، برقراری یک ارتباط مثبت با مخاطب است. البته یک مرز باریک بین داستان‌سرایی و بازار‌گرمی و صرفا نوشتن درباره یک موضوع وجود دارد، که باید آن را به‌خوبی تشخیص دهید. 

 

چرا استوری تلینگ اهمیت دارد؟

اگر بخواهیم‌کمی عمیق‌تر شویم، استوری تلینگ را می‌توان یکی از ارکان اصلی بازاریابی درونگرا یا Inbound marketing دانست. روشی که به قول معروف، امتحانش را پس داده و با استفاده از آن می‌توانید به مشتریان کمک کنید که برند شما را بهتر و راحت‌تر بشناسند.

بازاریابی درونگرا نوعی از انواع بازاریابی است که از بازاریابی محتوایی، بهینه‌سازی تجربه جستجو (SEO) و سوشال مدیا و سایر موارد استفاده می‌کند.

به همین دلیل است که استوری تلینگ اهمیت زیادی پیدا می‌کند، چون شما می‌توانید از آن در هرجایی که استفاده کنید و فقط کمی تا تاثیرگذاری آن و افزایش فروش منتظر بمانید! 

حالا بیایید باهم دلایل اهمیت داستان‌سرایی را مرور کنیم.

انتقال مفاهیم پیچیده به روش ساد‌ه‌تر

وقتی به مفهوم انتقال پیام پیچیده با روش ساده فکر‌ می‌کنم، اولین نمونه فاخر آن شاهنامه است. فردوسی بزرگ با تلفیقی از هنر ادبیات پارسی، خلاقیت، تخیل و ملی‌گرایی ایرانی توانست ایرانیان را در یک برهه پیچیده و حساس تاریخی درباره شرایط و تهاجم فرهنگی علیه کشورشان بیدار کند. 

شخصیت‌پردازی، نسبت‌دادن صفات فرا انسانی، فراز و فرود در خط روایی و کلام شعرگونه، باعث شد تا داستان‌سرایی فردوسی بی‌نقص و شنیدنی باشد.

پست اینفوگرافیک درباره استوری تلینگ و ارائه آمار درباره تاثیر مثبت آن روی کسب و کارها در وبسایت محمد خیرخواه

در دنیای بازاریابی دیجیتال امروز هم دقیقا شاهد چنین رفتاری از برندها هستیم. برای مثال، شرکت اپل هیچوقت درباره مشخصات تراشه‌هایی که در مک بوک استفاده کرده یا نوع لنزی که آیفون ۱۴ را از رقبایش متمایز کرده در تبلیغات خود استفاده نمی‌کند، بلکه صرفا می‌گوید “متفاوت فکر کن” و تمام شخصیت برند خود را حول داستان سادگی در استفاده، بهره‌گیری از نهایت تکنولوژی و امنیت می‌گرداند.

در حرفه کپی‌رایتینگ هم دقیقا همین‌گونه از استوری‌تلینگ استفاده می‌شود. کپی‌رایترها با استفاده از خلق داستان یا درگیری مخاطب در یک خط روایی، سعی می‌کنند آن‌ها را به خرید یا عضویت (انجام یک اقدام) ترغیب کنند.

ایجاد اتحاد بین انسان‌ها 

وقتی بین انسان‌ها یک احساس مشترک وجود داشته باشد، طوری که به آن‌ها درباره این حس یادآوری شود، می‌توانید به‌راحتی دور هم جمعشان کنید و داستان خود را موثرتر بیان کنید. احساساتی مثل خشم، پیروزی، ناامیدی، شکست و … همه باعث می‌شوند حس مشترک بین انسان‌ها بیشتر دیده شود.

برای مثال، کوکاکولا چندین کمپین موفق با موضوع به‌اشتراک گذاشتن شادی اجرا کرد و با زبان بی‌زبانی خودش را یک نوشیدنی معرفی کرد که در لحظات خوش کنار مردم یا عاملی برای ایجاد چنین لحظاتی است.

 

الهام‌بخش بودن و انگیزه‌دادن

وقتی صحبت از الهام‌بخش بودن می‌شود یاد فیلم راکی ۱ میفتم. یاد روزهایی که روزانه ۴ ساعت تمرینات بوکس داشتم و شاید هفته‌ای ۵ بار این فیلم را تماشا می‌کردم. داستان فیلم ساده است؛ یک فرد (راکی) که قهرمان قصه است دچار مشکل می‌شود (زندگی‌سطح پایین، فقر و بی‌هدفی) و با کمک مربی قدیمی‌اش که راهنمای اوست، از تنها شانس زندگی‌اش استفاده می‌کند و قهرمان بوکس سنگین وزن جهان می‌شود.

تصویر سیلوستراستالونه در فیلم راکی 1 ومتن توضیحات در سمت راست آن در وبسایت محمد خیرخواه

داستان این فیلم الهام‌بخش بسیاری از ورزشکاران از جمله خود من برای شروع ورزش طاقت‌فرسایی مثل بوکس بود. یک فرد از محله‌های پایین شهر با حداقل امکانات به قهرمان بوکس جهان تبدیل می‌شود.

بله، این جادوی داستان‌سرایی است. داستان می‌تواند برند شما را الهام بخش کند. کاری که با رولز رویس کرد تا الهام‌بخش افرادی باشد که قصد دارند زندگی لوکسی تجربه کنند.

در‌کل، الهام‌بخش بودن، شما را به مشتریانتان در هر سگمنت و دسته‌ای، صمیمی‌تر و نزدیک‌تر‌ می‌کند.

چه فاکتورهایی داستان را جذاب و شنیدنی می‌کنند؟

در مجموع هر داستان برای جذاب بودن باید ویژگی‌هایی داشته باشد تا به قول اهالی دنیای بازاریابی محتوایی، قلاب خوبی برای انداختن داشته باشد. در ادامه تمام این ویژگی‌ها را بررسی می‌کنیم.

 
سرگرم‌کننده باشد

برای اینکه همراهی و توجه مخاطب‌تان را جلب کنید باید عنصر سرگرم‌کننده بودن را جدی بگیرید. درواقع هدف از داستان‌سرایی جلب توجه محاطب با استفاده از سرگرمی برای رساندن پیام شماست. البته منظور از سرگرمی صرفا طنز و تفریح نیست، چه‌بسا که داستان‌های جنایی، ترسناک یا درام هم سرگرم‌کننده هستند. 

در واقع، اولین و بهترین فرصت شما برای جلب توجه، همان ابتدای داستان است. تا به حال برای شما هم پیش آمده که بین تماشای دو تا سه فیلم شک داشته باشید و فقط ۵ یا ۱۰ دقیقه اول را ببینید و بروید سراغ فیلم بعدی؟

درواقع شما انتظار دارید تا اگر فیلم چیزی برای گفتن دارد همان دقایق اول رو کند در غیر اینصورت قضاوت شما این است که داستان جذابی‌ ندارد. در تبلیغات هم دقیقا چنین قضاوتی از سمت مخاطب وجود دارد. شما برای رساندن یک پیام فرصت زیادی ندارید. پس بهتر است شفاف، سرگرم‌کننده و جذاب باشید!

 
یک اینفوگرافیک درباره ویژگی های داستان جذاب در وبسایت محمد خیرخواه

هدفمند باشد و چیزی بیاموزد

چند دقیقه به فیلم‌های خوبی که دیده‌اید فکر‌کنید. بنظرم بهتر است از لیست برترین‌های IMDB دو سه مورد را گلچین کنید. 

مثلا من سراغ پدرخوانده می‌روم. وقتی به کلیات داستان این فیلم دقت کنید یا شیوه استوری‌تلینگ آن را موشکافی‌کنید، ساختار پیچیده‌ای نمی‌بینید. مایکل کورلئونه با مشکل بیرونی، درونی و فلسفی یک قصه کلاسیک رو به رو است. در واقع مشکل بیرونی او، نجات خانواده کرلئونه بعد از زخمی‌شدن و مرگ پدرش دون ویتو کرلئونه است. مشکل درونی‌اش اما، به سبک زندگی جدیدش برمی‌گردد. او گذشته روشنی داشته؛ قهرمان جنگ بوده، دختری شایسته و دور از حاشیه انتحاب کرده و حالا باید تمام این‌ها را در ریسک بگذارد و رییس مافیا شود.

از طرف دیگر، مشکل فلسفی او شاید جدال با ذات درونی‌اش باشد، جایی که باید بین دوست و دشمن با شک یکی را انتخاب کند یا فرمان قتل برادر ساده لوحش (فردو) را بدهد. در هر صورت این داستان آموزنده است و ارزش‌هایی مثل خانواده را در اوج جنایت مافیا و قتل و قمار پررنگ می‌کند. واقعا چه کرده است آقای ماریو پوزو!

 

این دو ویژگی را در نوشتن هر‌متنی که می‌خواهید از استوری تلینگ در آن استفاده کنید به یاد داشته باشید، فرقی ندارد استوری اینستاگرام است یا پست وبلاگ؛ هدفمند و آموزنده بنویسید.

 

اکثر مخاطبان را درگیر کند

این ویژگی شاید گاهی در موارد خاص در حوزه دیجیتال مارکتینگ کارایی نداشته باشد. برای مثال وقتی برند شما محصولی تخصصی برای قشر خاصی از جامعه تولید می‌کند (مثلا دندانپزشک‌ها) نمی‌توانید طوری بنویسید که جامع یا عمومی‌تر باشد. البته این نکته هم باید در نظر گرفت که معمولا سبک داستان‌سرایی برای کسب و کارهای B2B متفاوت است، چرا که مخاطب شما انتظاری فراتر از دریافت پیام دارد و بیشتر منتظر کیفیت، قیمت و میزان تخصص شما هستند.

با این حال، به طور کلی باید در نظر داشته باشید که داستان شما باید طیف وسیعی از مخاطبان هدف را در بر بگیرد. به همین دلیل است که در کپی رایتینگ همیشه بر این اصل باور داریم که باید ساده، شفاف و به دور هرگونه خلاقیت اضافه و پیچیدگی بنویسیم.

نظم و ساختار را حفظ‌ کند

زمانی شما می‌توانید انتظار داستانی موفق را داشته باشید که مخاطب را از یک نقطه با خود همراه و در بهترین نقطه ممکن او را رها کنید تا از داستان، قضاوت مناسب را داشته باشد و لذت ببرد. خط روایی و پیامی که در زمان مناسب به مخاطب می‌رسانید از جمله موارد مهمی است که به ساختار داستان کمک می‌کنند.

 

راحت به خاطر سپرده شود

تاثیرگذاری استوری تلینگ زمانی به حداکثر می‌رسد که داستان در ذهن مخاطب بماند. زمانی می‌توانید به این هدف دست پیدا کنید که شیوه روایت صحیحی را دنبال کنید. فرض کنید داستان شما یک هدیه با ارزش است، یک یادگاری که قرار است برای مخاطب ماندگار باشد. بیایید باز به 10 فیلم آخری که تماشا کردید مراجعه کنید. احتمالا بتوانید داستان دو تا سه فیلم را به راحتی تعریف کنید، چرا که داستان آن‌ها بیشتر در یادتان مانده است.

 

شخصیت‌ها مرتبط با مخاطب باشند

ارتباط شخصیت داستان (قهرمان داستان) با مخاطب هدف شما باید در یک حس مشترک و همزاد پنداری به یکدیگر برسند. فرض کنید قصد دارید برای یک شرکت ارائه دهنده بیمه عمر داستانی را بنویسید که کمپین مختص کارمندان را اجرا کند. اگر بتوانید در داستان خود شخصیتی مطابق با مخاطب (مثلا یک معلم که 5 سال سابقه تدریس دارد) خلق کنید می‌توانید از نظر احساسی نزدیک‌تر شوید.

عکس کتاب باز در پس زمینه زرد که در سمت راست تصویر فرایند استوری تلینگ را در وبسایت محمد خیرخواه آموزش می‌دهد

فرایند استوری تلینگ

1.شناسایی مخاطب

باز هم بهتر است یک مثال از زندگی واقعی بزنم. در صحبت با اطرافیان یا رفقا، حتما به این نکته توجه کرده‌اید که هرکس خلق وخو واخلاق متفاوتی دارد. بنابراین، احتمالا در ارتباط با هرکس، مرزهای مشخصی دارید. با بعضی‌ها صمیمی‌تر هستید و خودمانی‌تر برخورد می‌کنید و با بعضی دیگر کمی محتاط‌تر هستید، فاصله را حفظ می‌کنید و هر موضوعی را با آن‌ها مطرح نمی‌کنید. اما دلیل این رفتار چیست؟ به‌نظر من تنها دلیلش این است که شما شناخت نسبی یا حتی کامل از مخاطب یا فرد رو به روی خود دارید.

 

برای بیان داستان هم همین قانون حاکم است. یعنی، بهتر است قبل صحبت با مخاطب از طریق استوری تلینگ، بدانید قرار است برای چه کسی از تکنیک داستان سرایی استفاده کنید. سعی کنید یک دید کلی از اخلاق، شرایط اجتماعی، سطح توقع و نیاز مخاطب خود به دست آورید و سپس برای او داستانی نزدیک به شرایط و شخصیتش تعریف کنید. به بیان دیگر بهتر است “پرسونای” مخاطب خود را بشناسید. مفهومی مهم که به‌نظر من تولید محتوا یا بازاریابی محتوایی بدون شناخت آن عملا هدردادن بودجه وزمان است، یک تلاش بیهوده برای انداخت تیری در تاریکی.

پرسونا نماینده‌ای از کاربران یا مخاطبان است که بر اساس تحقیقات و داده‌های واقعی شکل گرفته است. این نمایندگی به شما کمک می‌کند که به جای تمرکز روی گروهی از کاربران، روی یک فرد خاص تمرکز کنید. این باعث می‌شود بهتر بتوانید نیازهای واقعی، تجربیات، رفتارها و اهداف کاربران خود را درک کنید.

2. تعیین هدف از روایت داستان

وقتی قصد دارید از طریق ارائه یک داستان با مخاطب حرف بزنید بهتر است هدف خود را مشخص کنید. برای چه هدفی می‌خواهید از استوری تلینگ استفاده کنید؟ قصد ارائه یک محتوای آموزشی دارید که یک مزیت از برند شما را عنوان می‌کند؟ یا دوست دارید در انتها محصول خود را بفروشید؟ 

 

هدف داستان باید با قصد و نیت مخاطب شما هم مسیر باشد. در حوزه بهینه سازی تجربه جستجو (SEO) مفهومی به اسم Search Intent وجود دارد. به بیان ساده این مفهوم بیان‌گر این است که هر محتوایی که به قصد بهینه سازی صفحات نوشته می‌شود باید بر اساس Intent مخاطب یا همان قصد وهدفش از سرچ کردن نوشته شود. 

برای مثال، اگر من عبارت “خرید فیلتر یخچال” را سرچ می‌کنم، دوست ندارم محتوایی که می‌خوانم درباره انواع یخچال و انواع موتور یخچال به من توضیح دهد و سپس سراغ فیلتر یخچال برود. همین اصل را به داستان سرایی هم می‌توان تعمیم داد (شاید هم بالعکس)، شما با توجه به قصد و نیت اصلی مخاطب‌تان (که با نیاز و دغدغه‌هایش رابطه مستقیم دارد) باید داستان خود را خلق کنید.

3. مشخص‌کردن نوع داستان 

داستان‌سرایی درباره انتقال احساس و تاثیرگذاری از طریق احساسات است.به همین دلیل، اینکه بدانید بهتر است از طریق بیان چه نوع داستان و با چه لحنی قصد دارید روی مخاطب خود تاثیر بگذارید بسیار مهم است.

اکنون لازم می‌دانم که شما را با مفهومی به نام “پلات” در داستان‌سرایی آشنا کنم تا بدانید که این سبک و سیاق‌های مختلف، چه تفاوتی دارند و چگونه می‌توانید از آن‌ها برای بهترشدن قصه استفاده کنید.

پلات در داستان‌سرایی چیست؟

به سلسله وقایع موجود در یک داستان، پلات گفته می‌شود که در حالتی منطقی به هم متصل هستند و رابطه علنی بین آن‌ها را نشان می‌دهد. در ادامه این محتوا همراهم باشید تا با برخی از انواع پلات‌ها آشنا شوید.

1.پلات زنجیره‌ای: 

در این نوع پلات، همانطور که ازنامش پیداست، وقایع به صورت زنجیره‌ای به هم متصل هستند و هر واقعه، علت بروز واقعه بعدی است. مثلاً در داستان “چرخش شبیه‌سازی” اثر فیلیپ کی دیک، ماجراها به صورت زنجیره‌ای پیش می‌روند.

2.پلات عبرت‌آموز: 

این نوع پلات در داستان‌هایی که هدف آن‌ها آموزش یک درس یا عبرت به خواننده است، استفاده می‌شود. مثلاً داستان “شیر و موش کوچک” از ایزوپ. به‌نظرم اثر “مزاحمت” ایرج ملکی هم در همین دسته قرار بگیرد :))))) 

3.پلات گروهی (چند آوا): 

در این نوع پلات، چندین داستان کوچک که هر کدام دارای پلات خود هستند، به یک داستان بزرگ تبدیل می‌شوند. مثل شاهکار کوئنتین تارانتینو؛ “پالپ فیکشن”

blog photos (2)

4.پلات شاهد ماجرا: 

در این نوع پلات، داستان از دیدگاه یک شخصیت بیرونی روایت می‌شود که خود در وقایع داستان شرکت نمی‌کند. مثلاً فیلم “The Great Gatsby” اثر باز لورمن با هنرنمایی لئوناردو دی‌کارپریو.

5.پلات نمادین: 

در این نوع پلات، وقایع و شخصیت‌ها نمادین هستند و به مفاهیم یا ایده‌های بزرگتر اشاره دارند. مثل فیلم درخت زندگی اثر ترنس ملیک.

6.پلات حادثه تکرارشونده: 

در این نوع پلات، یک حادثه یا واقعه به صورت تکراری در داستان ظاهر می‌شود. مثلاً فیلم “روزی روزگاری در آمریکا” اثر سرجیو لئونه.

7.پلات کنش تکرارشونده: 

در این نوع پلات، یک کنش یا رفتار به صورت تکراری در داستان ظاهر می‌شود. مثلاً فیلم “گراند بوداپست هتل” اثر وس اندرسون.

8.پلات کوچک (پلات عاطفی): 

در این نوع پلات، تمرکز بر روی تجربیات عاطفی و احساسی شخصیت‌ها است. مثلاً فیلم “بازی‌های روانی” اثر دارن آرونوفسکی.

خوب است که بدانید هر داستان محدود به یک پلات نیست و می‌توانید از چند نوع پلات استفاده کنید. این کار به داستان عمق و پیچیدگی می‌بخشد و باعث می‌شود خواننده با شخصیت‌ها و وقایع داستان بیشتر همراه شود. همچنین، استفاده از چندین پلات می‌تواند به خلق تنوع در داستان کمک کند. البته باید دقت کنید که استفاده از تعداد زیادی پلات ممکن است باعث سردرگمی خواننده شود. پس باید با دقت و توجه به جزئیات داستان، از چندین پلات استفاده کنید.

در ادامه این بخش، اگر بخواهم انواع داستان را به چند بخش تقسیم کنم، می‌توانید دسته‌بندی‌های زیر را هم در نظر داشته باشید:

 

داستان‌هایی که مخاطب را برای انجام اقدام تحریک می‌کند

این نوع داستان‌ها با ایجاد تحریک و انگیزه، مخاطب را به اقدام وا می‌دارند. مثلا فیلم مرد سیندرلایی که داستان فراز و فرود یک بوکسور ایرلندی را نشان می‌دهد و الهام‌بخش خوبی برای شروع دوباره است.

داستان‌هایی که در آن از تجربه‌های خود می‌گویید

 این داستان‌ها می‌توانند تجربیات شخصی یا درس‌هایی که از زندگی آموخته‌اید را منعکس کنند. مثلاً کتاب “من قبل از تو” که داستان تجربه و چالش‌های زندگی یک زن جوان است.

 

داستان‌هایی که می‌توانند ارزش‌ها را منتقل کنند

داستان‌ها می‌توانند ارزش‌ها و اصول مهم زندگی را به مخاطب منتقل کنند. بیان احساسات و عواطف آشنا مثل شکست، نادیده گرفته شدن و سر برآوردن از دل مشکلات جذابیت این سبک را دو چندان می‌کنند. برای مثال در فیلم “درجستجوی خوشبختی” با بازی ویل اسمیت، ارزش‌هایی مانند خانواده، تلاش و موفقیت نمایان می‌شود.

 

 داستان‌هایی که اتحاد و همکاری ایجاد می‌کنند

 داستان‌ها می‌توانند نقش اجتماع و همکاری در رسیدن به اهداف را نشان دهند. برای مثال داستان فیلک “فرار بزرگ” که بر اساس واقعیت هم است، نمونه بارز داستانی از همکاری یک جامعه کوچک از زندانیان است.

 

داستان‌هایی که فلسفه و دانش خاصی در خود دارند

 داستان‌ها می‌توانند دانش یا درک خاصی را به مخاطب منتقل کنند. مثلاً کتاب “1984” اثر جورج اورول که در آن خرد و دانش خاصی درباره نظام‌های توتالیتر بیان می‌شود. همچنین، حتی داستان فیلم‌های اکشنی مثل “بتمن” هم از این دست هستند. 

12

4. قرار دادن کال تو اکشن (CTA)

این مرحله از استوری تلینگ شاید مهمترین قسمت باشد، به قول معروف، جایی که بخواهید محصول تلاش خود را درو کنید. بعد از طرح و بیان یک داستان، وقت این می‌رسد که از مخاطب خود دعوت کنید تا اقدام مدنظر شما را انجام دهد. البته این دعوت هم خود روش‌هایی دارد. در مجموع، وجود یک CTA می‌تواند به فروش محصول شما کمک کند.

 

5. پیداکردن شکل و قالب مناسب برای داستان 

 در قدم بعدی، باید مشخص کنید که بهتر است قالب داستان خود را چگونه به مخاطب خود برسانید، راه‌های موجود و رایج عبارتند از قالب‌های نوشتاری، گفتاری، صوتی و دیجیتالی.

 

6. وقت نوشتن است!

حالا که با سبک نوشتن، پلات و هدف آشنا شدید، بعد از مشخص کردن تمام آن ها وقت آن است که یک پیش نویش اولیه از داستان خود بنویسید. یک سناریوی مشخص که به مراتب پر و بال می‌گیرد و کامل می‌شود. فرقی نمی‌کند قصد نوشتن یک E-Book دارید یا می‌خواهید چند استوری برای اینستاگرام بنویسید، همه می‌توانند دراین فرآیند و چهارچوب جای بگیرند. 

مثال خوب از استوری تلینگ برندها

داستان‌سراهای موفق با داستان‌های خوب به وفور در کنار ما پیدا می‌شوند. از کتاب‌های کهن گرفته تا اینفلوئنسرهای امروز، همه داستانی برای گفتن دارند. برندها هم همینطور هستند، داستانی برای گفتن دارند. 

قبل از رفتن به سراغ نمونه در دنیای تبلیغات، تا به حال جدال بین طرفداران ماشین چینی و ماشین‌های ژاپنی و کره‌ای را شنیده‌اید؟ خریداران ماشین چینی روی امکانات تاکید دارند و طرفداران خودروهای فرانسوی، کره‌ای یاحتی آمریکایی روی یک کلمه اتفاق نظر دارند: اصالت! اما پشت این کلمه اصالت داستان‌ و استوری تلینگ خوب نهفته است، وگرنه ممکن است یک برند چینی تا حدود زیادی به خوبی رقیب کره‌ای خود باشد.

داستان‌سرایی به سبک ردبول

من عاشق سبک و سیاق ردبول هستم. باور کنید با این که طرفدار نوشیدنی انرژی‌زا نیستم، گاهی اوقات آن را می‌خرم و بعد از مدتی آن را به یکی از دوستان یا فامیل‌ها که به من سر می‌زنند می‌دهم.

14

 اما چرا؟ چون رد بول است! هر وقت آن رنگ آبی و قرمز و نقره‌ای با گاوهای نر را می‌بینم، یاد دوچرخه‌سواران کوهستان یا چتربازانی میفتم که با هیجان بالا آدرنالین خالص را به دیگران منتقل می‌کنند. داستان‌سرایی ردبول همین‌جا موفقیت خود را به نمایش می‌گذارد. داستان ردبول با هیجان و ریسک و انرژی در آمیخته شده است. به همین دلیل است که وقتی پیج اینستاگرام یا وبسایت آن‌ها را مشاهده می‌کنید، اثری از اینکه “ما یک نوشیدنی تولید می‌کنیم” نمی‌بینید، بلکه صرفا تصویر هیجان است و بس!

 

13

داستان حیات وحش از زبان نشنال جئوگرافیک

برند National Geographic هم جزو نام‌هایی است که خیلی خوب از پس سبک استوری تلینگ برآمده است. 

 

اگر به پیج اینستاگرام آن سر بزنید، می‌بینید که برای هر تصویر از مستندها یا مناظر طبیعی که پست می‌کند، یک کپشن با داستانی کوتاه می‌نویسد که باعث می‌شود با آن تصویر یک ارتباط بهتر و احساسی بر قرار کنید.

چگونه استوری تلینگ را بیاموزیم؟

دورانی که برای کنکور درس می‌خواندم، یک معلم زبان داشتم که اشراف خوبی روی زبان انگلیسی به خصوص زبان کنکور داشت. هر وقت از اون می‌پرسیدیم که بهترین کتاب برای یادگیری زبان کدام است در پاسخ می‌گفت برای تقویت زبان فرقی ندارد؛ از کتاب داستان سیندرلا تا کتاب‌های شکسپیر یا گوش دادن به اخبار، همه به شما کمک می‌کنند، تنها اتفاق مهم استمرار در یادگیری و تمرین است. 

به نظر من درباره یادگیری استوری تلینگ هم می‌شودچنین رویکردی داشت. کتاب‌ها و منابع زیادی برای یادگیری آن وجود دارند و از نظر من همه آن‌ها عالی هستند. مطالعه شاهنامه، رمان‌های جدید، تماشای آثار فاخر سینما و حتی موسیقی کلاسیک و در نهایت، سعی و تلاش برای نوشتن داستان یا طراحی یک سناریو بر اساس استوری تلینگ، از شما یک قصه‌گوی ماهر می‌سازد.

در پایان

اگر قصد دارید سراغ مهارت قصه گویی و داستان سرایی بروید، بهتر است پیش از هر چیزی، کمی با کپی رایتینگ آشنا شوید. همچنین، نباید از تاثیر قصه گویی در برندینگ و نقش آن در موفقیت برندها غافل شوید. به شما پیشنهاد می‌کنم کتاب “هر برند یک قصه است” را مطالعه کنید.